شیطونیای 2 سالگیه الینا و ماجرای نخوردن شیر مامان
سلام عشق زندگی الینا جونم هر چی بزرگتر میشی کاراتم بامزه تر و قشنگ تر میشه الانم که تو ماه شهریوریم و شما بیست و هفتم این ماه سالروز تولدته چقدر با همه سختیها زود گذشت و تو هم تند و تند داری بزرگ و بزرگتر میشی راستش دخملی دارم از شیر میگیرمت و براتم خیلی خیلی سخته الان چند روزیه که شیرموکم بهت میدم و همش با خاله میری بیرون که یاد شیر خوردن نکنی عزیزم راستش روز اولی که خواستم از شیر بگیرمت بهت گفتیم می می یای مامان فلفلی شده اونقدر گریه کردی و که خیس عرق شده بودی هی مشغولت میکردم ولی بازم یادت می افتاد و اذیت میشدی منم اعصابم ریخته بود به هم باباجونتم که هیچ کاری نمی کرد بیشتر عصبی میشدم راستش دلم واست کبا...
نویسنده :
مامان بهاره
10:42